مؤلف: حجةالاسلام و المسلمین نورالله علیدوست خراسانی




 


در مباحث فقهی بابی است به نام «فییء» که در کتاب «جهاد» و احیاناً در باب «صدقات» از آن بحث می‌کنند. «فییء» در لغت عرب به معنی بازگشت است و مقصود از آن سرزمین‌هایی است که بدون جنگ و خونریزی به تصرف حکومت اسلامی درآید و ساکنان آن‌ها تحت شرایطی تابع حکومت اسلامی شوند. این نوع اراضی که بدون زحمت و هجوم ارتش اسلام به دست مسلمانان می‌افتاد مربوط به حکومت اسلام بود و سربازان مسلمان در آن حقی نداشتند. پیامبر درآمد آن‌ها را در مصالح اسلامی به مصرف می‌رساند و گاهی در میان افراد مستحق تقسیم می‌کرد تا با استفاده از آن و به اتکای کار و کوشش خود هزینه زندگی خویش را تأمین کنند. بخشش‌های پیامبر غالباً از محل درآمد این اراضی و احیاناً از خمس غنایم بود. قرآن مجید این اصل اسلامی را چنین بیان فرماید: آنچه را خدا به رسولش از آن‌ها (یهود) بازگرداند، چیزی است که شما برای به دست آوردن آن (زحمتی نکشیدید). نه اسبی تاختید و نه شتری، ولی خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط می‌سازد، و خدا بر هر چیز قادر است. آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند از آن خدا و رسول، و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و در راه‌ماندگان است تا (این اموال عظیم) دست به دست میان ثروتمندان شما نگردد، آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید و اجرا کنید و آنچه را از آن نهی کرده خودداری نمایید و از مخالفت خدا بپرهیزید که خداوند شدیدالعقاب است. (1)

سرزمین فدک (2) از املاک خالصه

محدثان و سیره‌نویسان اتفاق نظر دارند که فدک از جمله املاک خالصه بوده است. (3) زیرا فدک سرزمینی بود که هرگز با جنگ و غلبه فتح نشد، بلکه مشهور بین مورخین این است که در سال هفتم هجرت هنگامی که خیبر فتح شد و خبر شکست خیبریان به دهکده فدک رسید، رعب و وحشت در دل آنان ایجاد شد. پیغمبر شخصی را به نام «محیّصه بن مسعود» برای مذاکره با اهل فدک فرستاد و آن‌ها را دعوت به اسلام کرد. رئیس اهالی فدک (به نام یوشع بن نون یهودی) و چند تن دیگر از رؤسای قبایل همراه فرستاده‌ی رسول خدا خدمت پیامبر رسیدند و قرارداد صلحی بین طرفین امضا و توافق شد که نیمی از اراضی فدک را در اختیار آن حضرت بگذارند. (4) و در برابر آن در انجام مراسم مذهبی خود کاملاً آزاد باشند و متقابلاً حکومت اسلامی امنیت آن را تأمین کند. (5)
واقدی در این باره می‌نویسد: وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی خیبر حرکت کرد و نزدیک آن رسید، محیّصة بن مسعود را به فدک فرستاد تا آن‌ها را به اسلام دعوت کند و آنان را بترساند که در غیر آن صورت با آن‌ها هم جنگ خواهد بود و ارتش اسلام در دیار و سرزمین آن‌ها فرود خواهد آمد.
محیّصه گوید: پیش آن‌ها رفتم و دو روز پیش آن‌ها ماندم. آن‌ها شروع به حرف بیهوده زدن کردند و گفتند در حصار نطاة، عامر، یاسر، اُسَیر، حارث و سالار یهودیان مرحب هستند. خیال نمی‌کنیم محمد به سرزمین آن‌ها نزدیک شود که در آن، ده هزار جنگجو هست.
گوید: چون خباثت ایشان را دیدم، خواستم برگردم ولی آنان گفتند ما تنی چند همراه تو می‌فرستیم که برای ما قرار صلح بگذارند. اما در عین حال می‌پنداشتند یهودیان مانع برقراری صلح خواهند شد و همچنین مردد و دو دل بودند تا خبر کشته شدگان بزرگان حصارهای ناعم به اطلاع ایشان رسید. این موضوع ارکان آن‌ها را از هم پاشید و به محیّصه گفتند آنچه به تو گفتیم از محمد پوشیده بدار و این همه زر و زیور که از زنان خود جمع کرده‌ایم مال تو باشد. محیّصه گفت: هرگز، من آنچه را از شما شنیده‌ام به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهم گفت. و مطالبی را که گفته بودند به اطلاع رسول خدا رساند.
محیّصه گوید: مردی از سران فدک که به او نون بن یوشع می‌گفتند همراه تنی چند از یهودیان با من آمدند و با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صلح کردند که خون‌هایشان محفوظ بماند و آن حضرت ایشان را از آن سرزمین تبعید کند، و تمام اموال خود را به پیامبر واگذارند. و چنین شد.
گویند: یهودیان پیشنهاد کردند که از دیار خود کوچ کنند و بیرون بروند، ولی از اموال آن‌ها چیزی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تعلق نگیرد. هنگام محصول برداری خودشان برگردند و محصول را جمع کنند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از پذیرش این تقاضا خودداری فرمود. محیّصه به آن‌ها گفت: شما نه یارای مقاومت دارید و نه حصار و نه مردان جنگی، اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) صد نفر به سراغ شما بفرستد شما را پیش ایشان خواهند برد. صلح چنین قرار گرفت که نیمی از خاک فدک از یهودیان و نیمی دیگر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این پیشنهاد را پذیرفت. این مطلب از مطلب نخست صحیح‌تر است.
آن‌گاه واقدی ادامه می‌دهد:... وقتی عمر بن خطاب به خلافت رسید و یهودیان خیبر را از آن منطقه بیرون راند، کسی را به فدک فرستاد که بهای زمین آن‌ها را تعیین کند. ابوالهیثم بن تیهان، فروة بن عمرو بن حیّان و زید بن ثابت را برای این کار تعیین کرد. آن‌ها درختان خرما و زمین‌ها را قیمت کردند و عمر بن خطاب نیمی از بها را که بالغ بر پنجاه هزار درهم یا بیشتر بود، از پول‌های عراق پرداخت کرد و آنان را به شام تبعید کرد و گویند ابوخیثمه حارثی زمین‌ها را قیمت‌گذاری کرد. (6)

مشخصات فدک

ابن‌منظور می‌گوید:
فدک دهکده‌ای در خیبر است و نیز گفته شده که در ناحیه حجاز می‌باشد. در ان جا چشمه و نخلستانی است. خداوند آن را به پیامبرش بخشید. علی رضی الله عنه می‌گوید که پیامبر آن را در زمان حیات خود به فاطمه رضی الله عنها بخشید. (7)

میزان درآمد فدک

در این باره که فدک یا این منطقه حاصلخیز چقدر درآمد داشته است، توجه‌تان را به چند مورد جلب می‌کنم:
1. مرحوم محدث قمی می‌نویسد: در روایتی که از شیخ عبدالله بن حماد انصاری نقل شده است، درآمد سالیانه فدک معادل 24 هزار دینار و به نقل دیگری معادل هفتاد هزار دینار بوده است. (8)
2. حلبی مورخ معروف می‌نویسد: «ابوبکر مایل بود که فدک در دست دختر پیامبر باقی بماند و حق مالکیت فاطمه را در ورقه‌ای تصدیق کرد، اما عمر از دادن ورقه به فاطمه مانع شد و به ابوبکر گفت: فردا به درآمد فدک نیاز شدیدی پیدا خواهی کرد؛ زیرا اگر مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کنند از کجا هزینه جنگی را تأمین خواهی کرد؟» (9)
از این جمله استفاده می‌شود که درآمد فدک به مقداری بوده است که می‌توانسته بخشی از هزینه جهاد با دشمن را تأمین کند.
3. ابن ابی‌الحدید می‌گوید: «من به یکی از دانشمندان مذهب امامیه درباره فدک گفتم: دهکده فدک آن چنان وسعت نداشت و سرزمین به این کوچکی، که جز چند نخل در آن جا نبوده، این قدر مهم نبود که مخالفان فاطمه در آن طمع ورزند. او در پاسخ گفت: تو در این عقیده اشتباه می‌کنی. شماره نخل‌های آن جا از نخل‌های کنونی کوفه کمتر نبود. به طور مسلم ممنوع ساختن خاندان پیامبر از این سرزمین حاصلخیز برای این بود که مبادا امیرمؤمنان از درامد آن جا برای مبارزه با دستگاه خلافت استفاده کند. از این رو نه تنها فاطمه را از فدک محروم ساختند، بلکه کلیه بنی‌هاشم و فرزندان عبدالمطلب را از حقوق مشروع خود (خمس غنایم) هم بی‌نصیب نمودند. افرادی که باید مدام به دنبال تأمین زندگی بروند و با نیازمندی بسر ببرند هرگز فکر مبارزه با وضع موجود را در مغز خود نمی‌پرورانند. (10)
4. هنگامی که معاویه به خلافت رسید، فدک را میان سه نفر تقسیم کرد: یک سوم آن را به مروان بن حکم و یک سوم دیگر را به عمرو بن عثمان و ثلث آخر را به فرزند خود یزید داد و چون مروان به خلافت رسید همه سهام را جزو تیول خود قرار داد. (11)
از این نحوه تقسیم استفاده می‌شود که فدک سرزمین قابل ملاحظه‌ای بوده است که معاویه آن را میان سه نفر، که هر کدام نماینده فامیل بزرگی بود، تقسیم کرد.
5. هنگامی که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) با ابوبکر درباره فدک سخن گفت و گواهان خود را برای اثبات مدعای خود نزد او برد، وی در پاسخ دختر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: فدک ملک شخصی پیامبر نبوده، بلکه از اموال مسلمانان بود که از درآمد آن سپاهی را مجهز می‌کرد و برای نبرد با دشمنان می‌فرستاد و در راه خدا نیز انفاق می‌کرد. (12)
6. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) از روز نخست با یهودیان ساکن فدک قرار گذاشته بود که نیمی از آن را در اختیار داشته باشند و نیم دیگر را به رسول خدا واگذار کنند، (چنان که بحث شد) از این جهت خلیفه دوم ابا الهیثم بن التیهان، فروة بن عمرو، حباب بن صخر و زید بن ثابت را به فدک اعزام کرد تا بهای نصف آن را پس از قیمت‌گذاری به ساکنان یهودی آن جا بپردازند. آنان سهم یهودیان را به پنجاه هزار درهم قیمت کردند و عمر این مبلغ را از مالی که از عراق به دست آورده بود، پرداخت. (13)
خلاصه این که پیامبر با درآمد فدک سپاه بسیج می‌کرد، یا آن را میان بنی‌هاشم و بینوایان تقسیم می‌نمود، و... بیانگر این است که این بخش از خیبر درآمد سرشاری داشته است که برای بسیج سپاه و دیگر مسایل مورد نیاز کافی بوده است.

فدک هدیه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت فاطمه (علیهاالسلام)

فدک با این خصوصیات را پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نزول این آیه، «و حق نزدیکان را بپرداز و (همچنین حق) مستمند و واماندة در راه را...» (14) به دخترش فاطمه (علیهاالسلام) بخشید. با توجه به این آیه و آیه فییء (15) سرزمین فدک مخصوص پیغمبر گرامی اسلام بود و می‌توانست در مورد خودش یا مصارف دیگری که در آیه 7 سوره حشر اشاره شده است مصرف کند. به همین جهت پیامبر، آن را به دخترش بخشید و این سخنی است که بسیاری از مورخان و مفسران شیعه و اهل سنت به آن تصریح کرده‌اند، از جمله در تفسیر درالمنثور از ابن عباس نقل شده هنگامی که آیه «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ» نازل شد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فدک را به فاطمه بخشید. (16) و نیز نوشته‌اند: پس از این که سران و بزرگان فدک صلح و تسلیم را بر نبرد ترجیح دادند و فدک به تصرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درآمد، جبرئیل بر پیغمبر اکرم نازل شد و گفت: خداوند به تو امر می‌کند حق ذی القربی را به آن‌ها بدهی. پیغمبر از جبرئیل سؤال کرد: مقصود از خویشاوندان چه کسانی هستند و حقشان چیست؟ جبرئیل گفت: مقصود از ذی القربی فاطمه است و فدک را به او عطا کن. پیامبر حضرت زهرا (علیهاالسلام) را طلبید و فدک را به نام او ثبت کرد. (17)

فدک در کشاکش گرایش‌ها و سیاست‌های متضاد

با این که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به فرمان خدا فدک را به فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بخشید، اما از مرگ پیامبر ده روز نگذشته بود که به حضرت زهرا (علیهاالسلام) خبر رسید مأموران خلیفه کارگران او را از سرزمین فدک بیرون کرده‌اند و رشته کار را به دست گرفته‌اند.
بخاری و مسلم در صحیح خود با سند از عایشه روایت کرده‌اند که فاطمه زهرا (علیهاالسلام) از ابوبکر خواست ارث پدرش پیغمبر خدا را از آنچه خداوند در مدینه و «فدک» به وی بخشیده و آنچه از خمس «خیبر» باقی مانده بود به او تسلیم کند، ولی ابوبکر امتناع ورزید و چیزی از آن‌ها را به فاطمه (علیهاالسلام) نداد. فاطمه در این باره به ابوبکر اعتراض کرد، ولی او اعتنا نکرد. فاطمه هم از او رنجید و تا زنده بود با ابوبکر سخن نگفت. فاطمه شش ماه بعد از پیغمبر زنده بود و چون وفات یافت، شوهرش علی (علیه‌السلام) شبانه او را به خاک سپرد و به ابوبکر خبر نداد و خود بر او نماز گزارد. (18)
خلاصه این که کسانی که وجود این قدرت اقتصادی را در دست همسر علی (علیه‌السلام) مزاحم قدرت سیاسی خود می‌دیدند و تصمیم داشتند علی (علیه‌السلام) را از هر نظر منزوی کنند، به بهانه حدیث مجعول و ساختگی «نحن معاشر الانبیاء لانورث» (19) آن را مصادره کردند و با این که وقتی از حضرت زهرا (علیهاالسلام) شاهد خواستند، اقامه شهود کرد با این همه اعتنا نکردند، در دوران‌های بعد هر یک از خلفا که می‌خواستند تمایلی به اهل بیت (علیهم‌السلام) نشان دهند یا مقتضیات زمان و سیاست وقت ایجاب می‌کرد از فرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام) دلجویی کنند، فدک را به آن‌ها بر می‌گرداندند. اما چیزی نمی‌گذشت که دیگری آن را مجدداً مصادره می‌کرد. از این جهت فدک هیچ‌گاه وضع ثابت و استواری نداشت، بلکه پیوسته در گرو کشاکش گرایش‌های مختلف و سیاست‌های متضاد بود. گاهی به مالکان واقعی خود باز می‌گشت و اغلب مصادره می‌شد و در هر حال، همواره یکی از مسائل حساس اسلامی بود.
در دوران خلفا تا زمان حضرت علی (علیه‌السلام) فدک وضع ثابتی داشت. از درآمد آن مبلغی مختصر به عنوان هزینه زندگی به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پرداخت می‌شد و باقی مانده‌ی آن، مانند دیگر اموال عمومی زیر نظر خلفا به صرف می‌رسید.
وقتی معاویه زمام امور را به دست گرفت آن را میان سه نفر تقسیم کرد. (20) فدک از آن تاریخ همچنان دست به دست می‌گشت تا آن که مروان بن حکم در دوران خلافتش همه سهام را از آن دو نفر دیگر خرید و از آن خود قرار داد و سرانجام آن را به فرزند خود عبدالعزیز بخشید و او نیز آن را به فرزند خود عمر بن عبدالعزیز هدیه کرد، یا برای او به ارث گذاشت. هنگامی که عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، تصمیم گرفت بسیای از لکه‌های ننگین بنی‌امیه را از دامن جامعه اسلامی پاک سازد. از این رو، به جهت گرایشی که به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داشت، نخستین مظلمه‌ای را که به صاحبان اصلی آن بازگردانید، فدک بود. وی آن را در اختیار حسن بن حسن بن علی و به روایتی در اختیار حضرت سجاد قرار داد. (21) او نامه‌ای به فرماندار مدینه ابوبکر بن عمرو نوشت و دستور داد فدک را به فرزندان حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) پس دهد.
فرماندار بهانه‌گیر مدینه در پاسخ نامه خلیفه نوشت: فاطمه در مدینه فرزندان بسیاری دارد و هر کدام در خانواده‌ای زندگی می‌کنند، من فدک را به کدام یک بازگردانم؟ خلیفه وقتی پاسخ نامه فرماندار را خواند سخت ناراحت شد و گفت: من اگر تو را به کشتن گاوی فرمان دهم، مانند بنی‌اسرائیل خواهی گفت که رنگ آن گاو چگونه است؟ هنگامی که نامه من به دست تو رسید، فدک را در میان فرزندان فاطمه که از علی هستند تقسیم کن.
حاشیه‌نشینان خلافت که همه از شاخه‌های بنی‌امیه بودند از دادگری خلیفه سخت ناراحت شدند و گفتند: تو با عمل خود شیخین را تخطئه کردی. چیزی نگذشت که عمر بن قیس با گروهی از کوفه وارد شام شد و از کار خلیفه انتقاد کرد. خلیفه در پاسخ آنان گفت: شما جاهل و نادانید. آن چه را که من به خاطر دارم شما هم شنیده‌اید، ولی فراموش کرده‌اید. زیرا استاد من ابوبکر بن محمد عمرو بن حزم از پدرش و او از جدش نقل کرد که پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فاطمه پاره تن من است.»، «خشم او مایه‌ی خشم من و خشنودی او سبب خشنودی من است.» فدک در زمان خلفا جزء اموال عمومی و خالصه حکومت بود. پس از درگذشت پدرم، من و برادرانم آن را به ارث بردیم و برادرانم سهم خود را به من فروخته یا بخشیدند و من نیز آن را به حکم حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به فرزندان زهرا بازگرداندم.
پس از درگذشت عمر بن عبدالعزیز، آل مروان، یکی پس از دیگری، زمام امور را به دست گرفتند و همگی در مسیری برخلاف مسیر فرزند عبدالعزیز گام برداشتد و فدک در مدت خلافت فرزندان مروان در تصرف آن‌ها بود و خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از درآمد آن کاملاً محروم بودند.
پس از انقراض حکومت امویان و تأسیس دولت عباسی فدک نوسان خاصی داشت: نخستین خلیفه عباسی، سفّاح، فدک را به عبدالله بن الحسن بازگرداند. پس از وی منصور آن را بازستاند. مهدی فرزند منصور از روش او پیروی نکرد و فدک را به فرزندان حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بازگرداند. پس از درگذشت مهدی فرزندان وی موسی و هارون که یکی پس از دیگری زمام خلافت را به دست گرفتند، فدک را از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سلب کردند و در تصرف خود درآوردند. تا این که مأمون فرزند هارون زمام خلافت را به دست گرفت. روزی مأمون برای رد مظالم و رسیدگی به شکایات رسماً جلوس کرده نامه‌هایی را که ستمدیدگان نوشته بودند بررسی می‌کرد. نخستین نامه‌ای که همان روز در دست او قرار گرفت نامه‌ای بود که نویسنده آن خود را وکیل و نماینده حضرت فاطمه (علیهاالسلام) معرفی کرده و خواستار بازگرداندن فدک به دودمان نبوت شده بود. خلیفه به نامه نگاه کرد. اشک در دیدگان او حلقه زد. دستور داد که نویسنده نامه را احضار کنند. پس از چندی، پیرمردی وارد مجلس خلیفه شد و با مأمون درباره فدک به بحث نشست. پس از یک رشته مناظرات مأمون قانع شد و دستور داد نامه رسمی به فرماندار مدینه بنویسند که فدک را به فرزندان زهرا (علیهاالسلام) بازگرداند. نامه نوشته شد و به امضای خلیفه رسید و برای اجرا به مدینه ارسال شد.
بازگرداندن فدک به خاندان نبوت مایه شادی شیعیان شد و دعبل خزاعی قصیده‌ای در این زمینه سرود که نخستین بیت آن این است:

 

اصبح وجه الزمان قد ضحکا *** برد مأمون هاشم فدکا (22)

چهره‌ی زمانه خندان گشت، زیرا مأمون فدک را به فرزندان هاشم (که مالکان واقعی آن بودند) بازگرداند. از آن زمان فدک همچنان در دست فرزندان زهرا (علیهاالسلام) بود تا این که متوکل به خلافت رسید. وی از دشمنان سرسخت خاندان رسالت بود، از این رو فدک را از فرزندان حضرت زهرا (علیهاالسلام) باز گرفت و تیول عبدالله بن عمر بازیار قرار داد. (23)

پی‌نوشت‌ها:

1. وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى‏ رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِكَابٍ وَلكِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى‏ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى‏ كُلِّ شَی‏ءٍ قَدِیرٌ. مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى‏ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى‏ وَالْیَتَامَى‏ وَالْمَسَاكِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ كَیْ لاَ یَكُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ. (سوره حشر، آیه 7-6)
2. نام این سرزمین به اسم فدک بن هام، اول کسی است که در آن جا ساکن شد. یاقوت حموی، معجم البلدان، دار بیروت للطباعه و النشر، ج 4، ص 238.
3. استاد عبدالفتاح عبدالمقصود در مقدمه‌اش بر کتاب فدک می‌نویسد و الرأی ان الاصل فی فدک انها ملک خالص لرسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم). الموسوی القزوینی الحائری، السید محمد حسن، فدک با مقدمه استاد عبدالفتاح عبدالمقصود، تحقیق باقر مقدسی، قاهره، ط 1، 1396 ه‍، 1976 م، ص 7. مرحوم سید محسن عاملی می‌نویسد: فکانت فدک لرسول لله (صلی الله علیه و آله و سلم) خالصه... فی رحاب ائمه اهل‌البیت، ج 1، جزء 1، ص 227، در تاریخ ابن‌خلدون: ج 2، جزء 2، ص 40، و حیاه الحیوان: ج 1، ص 167 آمده است: فکانت خالصه لرسول الله.
4. المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج 7، ص 142. الموسوی عبدالحسین، النص و الاجتهاد، تهران، مؤسسه بعثت، سال 1405 ه‍.ق، ص 110. معالم المدرستین، ج 2، ط 3، 1413 ه‍، 1993 م، ص 131 و 140. حیاه الحیوان الکبری، ج 2، ص 210 با اندک تفاوت.
شخصی که مأمور شد محصول نیمی از اراضی فدک را بگیرد، «عبدالله بن رواحه» است. المغازی، ج 2، ص 691. درباره شرح حال وی رجوع شود به سیر اعلام النبلاء، ج 1، ص 233-231. فروع کافی، ج 5، ص 266 به بعد. امالی طوسی، تحقیق مؤسسه بعثت، ص 342 رجال حول الرسول، ص 350 به بعد.
5. البلاذری، ابی الحسن، فتوح البلدان، بیروت، لبنان، دارالکتاب العلمیه، 1398 ه‍، 1978 م، ص 46 و 41. الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 224. السیره النبویه، ج 3، ص 368 به بعد. اعیان الشیعه، ج 1، ص 272. مظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، قم، چ 2، مکتبه بصیرتی، 1395 ه‍.ق، ج 3، ص 26. بحارالانوار، ج 21، ص25. (الشهید) الصدر، السید محمدباقر، فدک فی التاریخ، تحقیق، الدکتور عبدالجبار شراره، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، ص 35. شرح نهج‌البلاغه، البحرانی، کمال‌الدین میثم بن علی بن میثم، چاپخانه خدمات چاپی، چ 2، 1404 ه‍، ناشر دفتر نشر الکتاب، ج 5، ص 104. شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج 16، ص 210. ابن ابی‌الحدید پس از این که این قسمت از نامه حضرت را نقل می‌کند که فرمود: «... بلی کانت فی ایدینا فدک...» به طر تفصیل درباره فدک بحث می‌کند که جهت اطلاع بیشتر به همین مدرک، ص 209 به بعد. و الدکتور مصطفی الرافعی، الاسلام، نظام انسانی، بیروت، لبنان، منشورات دار مکتبه الحیاه، ط 2، ص 140 رجوع شود.
6. المغازی، ج 2، ص 706 و 707 / روضه الصفاء، ج 1، ص 274. خواند میر، غیاث‌الدین، حبیب السیر با مقدمه جلال‌الدین همائی، چاپخانه حیدری، چ 3، 1362، ج 1، ص 381-380.
7. ابن‌منظور، لسان العرب، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربی، 1408 ه‍.ق، ط 1، ج 10، ص 203. سمهودی می‌نویسد: فدک نام دهکده‌ای نزدیک خیبر است که میان آن و مدینه شش شب راه است... وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج 4، ص 1280. فرید وجدی می‌نویسد: فدک اسم قریه بخیبر، دائره معارف القرن العشرین، بیروت، لبنان، دارالمعرفه، للطباعه و النشر، ط 3، 1971 م، ج 7، ص 135. یاقوت حموی گوید: سرزمین آباد و حاصل‌خیزی را که در نزدیکی خیبر قرار داشت و فاصله آن تا مدینه حدود 140 کیلومتر بوده و پس از دژهای خیبر محل اتکای یهودیان حجاز به شمار می‌رفت، قریه فدک نامیدند. معجم البلدان، ج 4، ص 238. و نیز رجوع شود به: مراصد الاطلاع، بیروت منشورات دارالمعرفه 1373 ه‍، ماده فدک. فیومی می‌نویسد: فدک شهری است به فاصله دو روز راه تا مدینه پیامبر و تا خیبر کمتر از یک روز راه است. این منطقه از جمله مواردی است که خداوند آن را به پیامبرش بخشید... و پیامبر در زمان حیات خود آن را برای فاطمه و فرزندانش قرار داده است. المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، تصحیح محمد محیی‌الدین، 1347 ه‍، 1929 م، ج 2، ص 136. نووی می‌نویسد: فدک هی مدینه بینها و بین مدینه النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) رحلتان و قیل ثلاث. النووی، ابی‌زکریا، محیی الدین بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات، اداره الطباعه المنیریه مصر، ج 2، ص 77. طریحی نیز گوید: «فدک» با دو فتحه، دهکده‌ای از آبادیهای یهودیان است که فاصله آن تا مدینه النبی دو روز و تا خیبر کمتر از یک روز راه است و آن از جمله چیزهایی است که خداوند به رسولش بخشید... این آبادی به حضرت رسول اختصاص داشت؛ زیرا آن حضرت به همراه علی (علیه‌السلام) آن جا را فتح کرد و هیچ یک از دیگر مسلمانان در فتح آن جا شرکت نداشت. به این جهت عنوان فییء را از دست داده و در ذیل کلمه انفال وارد شد. هنگامی که آیه شریفه «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ» (سوره اسری، آیه 26) نازل شد، مقصود این بود که فدک را به فاطمه ببخش. حضرت، فدک را به فاطمه (علیهاالسلام) بخشید. آن ملک تا بعد از رحلت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) در تصرف حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود و به زور از او گرفته شد. مجمع البحرین، تهران، منشورات المکتبه المرتضویه، 1395 ه‍.ق، ط 2، ج 4، ص 283.
8.... و کان دخلها فی روایه الشیخ عبدالله بن حماد الانصاری اربعه و عشرین الف دینار فی کل سنه و فی روایه غیره سبعین الف دینار، سفینه البحار، ج 2، ص 351.
9. السیره الحلبیه، ج 3، ص 400، به نقل از: فروغ ولایت، ص 199.
10. شرح نهج‌البلاغه، ج 16، ص 236.
11. همان، ص 216.
12.... ان هذا المال لم یکن للنبی (صلی الله علیه و آله و سلم). انما کان مالاً من اموال المسلمین یحمل النبی به الرجال و ینفقه فی سبیل الله... همان، ص 214.
13. ابن ابی‌الحدید، همان، ص 211-210.
14. وَآتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ وَالْمِسْكِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ... (سوره اسری، آیه 26)
15. مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى‏ فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى‏... (سوره حشر، آیه 6)
16. السیوطی، عبدالرحمن ابن ابی‌بکر، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، منشورات مکتبه آیةالله العظمی المرعشی، 1404 ه‍.ق ج 4 ص 177. جهت اطلاع بیشتر به این منابع رجوع شود: مسلم، ابن‌الحجاج، صحیح مسلم، استانبول، تصحیح محمد فؤاد عبدالباقی، منشورات المکتبه الاسلامیه، 1374 ه‍.ق، ج 3، ص 1380. کتاب الجهاد، حدیث 52. عن ابن‌عباس... لما نزلت و آت ذاالقربی حقه أقطع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه فدکاً... القبیسی العاملی، الشیخ محمد حسن، ماذا فی التاریخ، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، لبنان، ط 1، 1398 ه‍، 1978 م، ج 9، ص 368. ابن ابی‌الحدید، همان، ص 209 به بعد. معجم البلدان؛ ج 4، ص 240. الطوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، منشورات داراحیاء التراث العربی، بی‌تا، ج 6، ص 468. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 154 به بعد. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 414 به بعد. دلائل الصدق، قم، ج 3، قسمت دوم از جزء سوم، مطلب پنجم، غصب فدک، ص 111. سفینه البحار، ج 2، ص 351. اعلام الوری باعلام الهدی، ص 100، الصافی فی تفسیر القرآن الکریم، ج 1، ص 965. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 411 به بعد. الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، جوامع الجامع فی تفسیر القرآن المجید، مقدمه سید محمدعلی قاضی طباطبائی، تبریز، مطبعه مصباحی، «أفست» 1379 ه‍.ق، ص 254. فدک با مقدمه استاد عبدالفتاح عبدالمقصود، ص 49. تهذیب الاحکام، ج 4، ص 199. الموسوی عبدالحسین، النص و الاجتهاد، تهران، مؤسسه بعثت، سال 1405 ه‍.ق، ص 111. حبیب السیر، همان، ص 381. المهاجر، عبدالحمید، فاطمه الزهرا و الحضاره الاسلامیه، دارالکتاب و العتره، بیروت، لبنان، ط 1، 1413 ه‍، 1993 م، ج 3، ص 643. در این مدرک بحثی تحت عنوان «فدک الحق السلیب» از ص 641 تا 683 آمده است. احمد زکی صفوت هم درباره فدک بحث کرده است. جمهرة رسائل العرب فی عصور العربیه، الزاهره مصر، مکتبه مصطفی البابی الحلبی، 1356 ق، ج 1، ص 330-329. تاریخ الخمیس، ج 2، ص 173. مسند ابی عوانه، ج 4، ص 144. الامین، السید محسن، نقض الوشیعه او الشیعه بین الحقایق و الاوهام، منشورات، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ط 4، 1403 ه‍، 1983 م، ص 394.
17.... فنزل جبرئیل فقال ان الله یأمرک ان تؤتی ذاالقربی حقه قال: یا جبرئیل و من قربای و ما حقها قال فاطمه فاعطها حوائط فدک و مالله و لرسوله فیها، فدعا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه و کتب لها کتاباً... بحارالانوار، ج 21، ص 23. الحنفی، القندوزی، الحافظ، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، با مقدمه السید محمدمهدی، السید حسن الخرسان، ط 2، منشورات بصیرتی، قم، 1385 ه‍، 1966 م، ص 119. کتابهایی نیز درباره فدک نوشته شده است که رجوع شود به علامه تهرانی، شیخ آقابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، النجف، ط 1، ج 16، ص 129. در نهج‌البلاغه نیز خود امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در این باره می‌فرماید: بلی کانت فی ایدینا فدک... نامه 45. مرحوم علم الهدی هم این نامه را نقل کرده است. رجوع شود به معادن الحکمه فی مکاتیب الائمه، علم الهدی، محمد بن الحسن المرتضی الکاشانی، تعلیق احمدی میانجی، منشورات جامعه مدرسین قم، 1407 ه‍، ج 1، ص 221.
18. النص و الاجتهاد، ص 101. در این باره مرحوم مظفر نیز در دلائل الصدق، ج 3، قسمت دوم، ص 111 به بعد بحث کرده است. و رجوع شود به: وفاء الوفاء، ج 3، ص 599.
19. جهت اطلاع بیشتر درباره مجعول بودن این حدیث و پاسخ آن به این منابع رجوع شود: الشریف المرتضی علی بن الحسین الموسوی، الشافی فی الامامه، تحقیق و تعلیق السید عبدالزهراء الحسینی، الخطیب، مؤسسه الصادق، للطباعه و النشر، تهران، ط 2، 1410 ه‍.ق، ج 4، ص 57 به بعد. النص و الاجتهاد، همان، ص 110-103. دلائل الصدق، ج 3، قسمت اول ص 22 به بعد. فروغ ولایت، ص 258-241، فصل ششم.
20.... فلما ولی معاویه اقطع مروان بن الحکم ثلثها و عمرو بن عثمان بن عفّان ثلثها و یزید بن معاویه ثلثها... نقض الوشیعه، ص 395.
21. احتمال دوم را هر چند ابن ابی‌الحدید نقل کرده است، پایه استواری ندارد. زیرا عمر بن عبدالعزیز در سال 99 هجری به مقام خلافت رسید، در حالی که امام سجاد (علیه‌السلام) در سال 94 درگذشته است. ممکن است مقصود محمد بن علی بن الحسین باشد که لفظ محمد از نسخه‌ها افتاده است. پاورقی، فروغ ولایت، ص 210.
22. ابن ابی الحدید، نهج‌البلاغه، ج 16، ص 218-216. البلاذری، ابی‌الحسن، فتوح البلدان، دارالکتاب العلمیه، بیروت، لبنان، 1398 ه‍، 1978 م، ص 42. بهج الصباغه فی شرح نهج‌البلاغه، ج 5، ص 36-35. الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، ج 1، ص 247 و 250. فدک با مقدمه استاد عبدالفتاح عبدالمقصود، ص 58.
نامه‌ای که مأمون در سال 210 در این زمینه به فرماندار مدینه قثم بن جعفر نوشت، جالب است. خلاصه آن این است: «امیرالمؤمنین با موقعیتی که در دین خدا و در خلافت اسلامی دارد و به سبب خویشاوندی با خاندان نبوت شایسته‌ترین فردی است که باید سنتهای پیامبر را رعایت کند و آنچه را که وی به دیگران بخشیده است به مورد اجرا بگذارد. پیامبر گرامی فدک را به دختر خود فاطمه بخشیده است و این مطلب چنان روشن است که هرگز کسی از فرزندان پیامبر در آن اختلاف ندارد و کسی بالاتر از آنان خلاف آن ادعا را نکرده است که شایسته تصدیق باشد. بر این اساس، امیرمؤمنان مأمون مصلحت دید که برای کسب رضای خدا اقامه عدل و احقاق حق، آن را به وارثان پیامبر خدا بازگرداند و دستور او را تنفیذ کند. از این جهت به کارمندان و نویسندگان خود دستور داد که این مطلب را در دفاتر دولتی ثبت کنند. هرگاه پس از درگذشت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مراسم حج ندا می‌کردند که هرکس از پیامبر چیزی را به عنوان صدقه یا بخشش یا وعده‌ای ادعا کند، ما را مطلع سازد. مسلمانان گفتار او را می‌پذیرفتند. تا چه رسد به دختر گرامی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که به طور حتم باید قول او تصدیق و تأیید شود. امیرمؤمنان (مأمون) به مبارک طبری دستور داد که فدک را با تمام حدود و حقوق به وارثان فاطمه بازگرداند و آنچه در دهکده فدک از غلامان و غلات و چیزهای دیگر هست به محمد بن یحیی بن حسن بن زید بن علی بن الحسین و محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن الحسین بازگرداند. بدان که این نظری است که امیرمؤمنان از خدا الهام گرفته و خدا او را موفق ساخته است که به خدا و پیامبر تقرّب جوید. این مطلب را به کسانی که از جانت تو انجام وظیفه کنند برسان و در عمران و آبادی فدک و فزونی درآمد آن بکوش. فتوح البلدان، ص 41-39. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 469. فدک فی التاریخ، ص 39-41. معالم المدرستین، ج 2، ص 172 به بعد.
23. جهت اطلاع بیشتر در این باره به این منابع رجوع شود: ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج 16، ص 216-218. معجم البلدان، ج 4، ص 238 و 240. تاریخ یعقوبی، ترجمه مرحوم دکتر آیتی، انتشارات بنگاه و ترجمه نشر کتاب، ج 2، پاورقی ص 269. الموسوی الجزایری، السید نعمت الله، الانوار النعمانیه، مطبعه شرکت، چاپ تبریز، 1378 ه‍، ج 1، ص 89. التمیمی ابی‌حنیفه، ابی‌النعمان، دعائم الاسلام، القاهره، منشورات دائره‌المعارف، 1383 ه‍.ق، ج 1، ص 384. التبیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 468. الذهبی، ابی‌عبدالله محمد بن احمد، میزان الاعتدال، فی نقد الرجال، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، لبنان، دارالمعرفه، ج 3، ص 135. شیخ الطائفه الطوسی، ابی‌جعفر، تلخیص الشافی، تحقیق و تعلیق السید حسین بحرالعلوم، قم، دارالکتب الاسلامیه، ط 3، 1394 ه‍، 1974 م، ج 3، ص 128. منهاج البراعه فی شرح نهج‌البلاغه، ج 2، ص 96. الاحتجاج، ج 1، ص 119. جامع احادیث الشیعه، قم، المطبعه العلمیه، 1397 ه‍.ق، کتاب الخمس فیمن یستحق الخمس، ج 8، ص 572. الهلالی، العامری، کتاب سلیم بن قیس الکوفی، ص 253. وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، تحقیق، محمد محیی‌الدین، بیروت، لبنان، دارالکتب العلمیه، ط 4، 1404؛ ج 4، ص 1280. تشیید المطاعن، مطبع مجمع البحرین کودیانه، 1283، ج 1، ص 183 تا ص 279، تحت عناوین «ندادن میراث حضرت فاطمه» و (رد دعوی تواریث فدک)، المهاجر، عبدالحمید، فاطمه الزهراء و الحضاره الاسلامیه، دارالکتاب و العتره، بیروت، لبنان، ط 1، 1413 ه‍، 1993 م، ج 3، ص 657. کراجکی، ابی‌الفتح محمد بن علی، کنز الفوائد، مکتبه مصطفوی، قم، ص 356. رساله التعجب فی ذکر فدک، عسکری، علامه مرتضی، مقدمه مرآه العقول فی شرح اخبار الرسول، دارالکتب الاسلامیه، 1404 ه‍.ق، 1363 ه‍.ش، ج 1، ص 126. ترکه الرسول و شکوی فاطمه من تصرفهم فیها. الحلی، العلامه الحسن بن یوسف المطهر، نهج الحق و کشف الصدق، با مقدمه سید رضا صدر، تعلیق شیخ عین الله حسنی ارموی، قم، منشورات دارالهجره، ط 1، 1407، ص 270-265. منع فاطمه ارثها. الامین العاملی، السید محسن، نقض الوشیعه او الشیعه بین الحقایق و الاوهام، منشورات، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، لبنان، ط 4، 1403 ه‍، 1983 م، ص 398-393.

 

منبع مقاله :
علیدوست خراسانی، حجةالاسلام و المسلمین نورالله؛ (1391)، منابع مالی اهل بیت (علیهم‌السلام)، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، چاپ اول.